دلتنگم !!!!!!
نه برای هر
کس...
برای کسی که هیچکسم نبود
و همه کسیم شد
قلبِ کالِ من
در فصلِ دستهای تو می رسد...
فصلی برای تمامِ رؤیاها.
دستی برای تمام فصل ها
چون فقط در خواب میبینم تورا...
دوست دارم زندگی در خواب را
دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت
کی شود پیش قدم های تو اسفند شوم...
باز یقه ام برا چسبیده ای
که برایت شعر بخونم...
معشوق شعر تویی...
این ها بهانه است!!
برای نبودنت گلایه نمیکنم
چون تا نبودنت نباشه...
لذت بودنت احساس نمیشه
جمله بی تو میمیرم را هیچ وقت باور نکن!!
من بی تو هنوز زنده ام...
زنده ای که روی هزار بار آرزوی مرگ میکنی
کاشکی میشد که بخندم همیشه
چه کنم دست خودم نیست نمیشه
دیگه اون روزای زیبا نمیاد...
دیگه اون خنده به لب ها نمیاد
خیالت راحــتـــــــــــــ…
دل شکسته ها نفرین هم بکننـــــــــــــــــد ،
گیرا نیـــــــــــــ ست…!
نفــــــــــــــــرین ،
ته دل می خواهــــــــــد
دل شکسته هم که دیگر
سرو ته ندارد....
مشغول دل باش نه دل مشغول. . .
فرهاد که باشی همه چیز شیرین است
به سلامتی رفیقی که زرنگه.وجودت قشنگه. . . . . .
قلبش به رنگه.عشقش پر رنگه.آخر دل ما واسش تنگه
داشت برایم از تنهایی اش میگفت اما .....
صدای بوق پشت خطی امانش را بریده بود
نه سرو و نه باغ ونه چمن می خواهم
نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت
من باشم و آن کسی که من می خواهم
اطلاعات کاربری
داستان (حکایت آن درخت)لینک دوستان
آرشیو
پیوندهای روزانه
آمار سایت